چند روزیه که یکم حس عجیبی داشتم. پس به خدم گفتم دلیلش چیه؟ چرا این طوری شدم؟

یکم کهخ فکر کردم دیدم همش تقصیر خودمه. این که مدام دارم در شبکه های اجتماعی می گردم و بقیه رو با خودم مقایسه می کنم. نمی دونم که این ها بهترین لحظات عمرشون رو با ادیت اونجا قرار دادن و من همش می گم: چرا توی خونه تنها نشستم؟

خوب دلیلش معلومه من باید یکم فکر می کردم.

کلا دیدم اینطوری نمیشه کل شبکه های اجتماعی رو پاک کردم تا دوباره شروع کنم. الانم خدارو شکر خالم خیلی بهتره چون برای اهداف خودم تلاش می کنم نه اینکه نگاهم به بقیه باشه تا ببینم اونهعا دارند چکار می کنند.

راحته دیگه نیست؟

مثلا بیای یک عکس خوب بگیری و بگی من زندگی خوبی دارم و بقیه هم برات لایک بدن و ببینی کراش زدنگیت اومده توی استوری ها و دیده که چقدر داره بهت خوش میگذره و توی دلت میگی ببین لعنتی منم داره بهم خوش می گذره. 

خلاصه همه چی از اینچا شروع شد. حس خوبی دارم فکر کنم بتونم چیز های بیشتری یاد بگیرم.

اونها رو در همین بلاگ با شما به اشتراک می دارم تا شما هم راه درست زدنگی کردن رو یاد بگیرین.

الاتن چند رویز هست که دارم به سفر می رم و همش دغدغه دارم که چطور میشه بهتر زندگی کرد.

یک دوستی دارم که بک پکر هست یعنی بدون خرج آنچنان مدام میره سفر و خوش می گذرونه. الان دارم بیشتر راجع به ایران یاد می گیرم تا یکم تجربیات خودم رو معرفی کنم.

از جاهایی که رفتم عکس می ذارم تا شما هم ببینین


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها